امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

هدیه ی هشت سال انتظار

10 ماهگی پسرم

روزها که میگذره داری بزرگ وبزرگتر میشی البته شیطون وبازیگوش انقد شیطونی میکنی که بعضی وقتها  منو بابایی خسته میشیم     ...
28 تير 1392

اولین مسافرت

بعد از عید تصمیم گرفتیم بریم مسافرت اولین سفرت رو ترجیح دادیم زیارت اقا امام رضا باشه که پسرم رو غلامش کنم  اینم عکست با بابایی تو حرم امام رضا یادم رفت بگم که تو مشهد هم کچلت کردیم ...
27 تير 1392

6 ماهگی پسرم

پسرم سومین واکسنت رو تو 6 ماهگی باید میزدم افتاد به اولین عید باستانیت عید نوروزاین واکسنت باعث شد شدید تب کنی تا دو روز تب شدید داشتی از این هم شروع کردی به غذا خوردن با اجازه ی دکتر دکتر گفته بود از غذاهای سبک شروع کنم مثل سوپ و فرنی ...
27 تير 1392

4 ماهگی

دومین واکسنت تو 4 ماهگی بود که روی یه دونه از پاهات زدن اون واکسن زیاد اذیتت نکرد یه کوچولو گریه کردی خیلی زود هم یادت رفت ...
27 تير 1392

بدون عنوان

دو ماهه که شدی عزیز دلم باید واکسن میزدی این واکسن به هر دوتا پاهات زده شد خیلی گریه کردی چون مامانی یادش رفته بود قبلش بهت استامینوفن بده ...
27 تير 1392

23 روزگی پسرم ( ختنه شد )

پسرم 23 روزت بود که مامان تصمیم گرفت ببرت ختنه ت کنه بابا از دلش نمی اومد ولی مامان رفت از دکتر ایزدی وقت گرفت تا مسلمان بشی اون روز خیلی گریه کردی زرد هم شده بودی ولی همون موقع که از مطب اومدیم بیرون دیگه گریه نکردی خوب شدی عزیز هم همش بهت کهنه میپیچید نمیذاشت پوشکت کنم ...
27 تير 1392